بانویی به خدمت پیامبر خدا رسید . پیامبر از او سؤال کرد که همسر کدام یک از مسلمانان است . زن، پاسخ داد که : فلان کس . پیامبر پرسید : «همان که سفیدی ای در چشمش هست؟». زن، برافروخته پاسخ داد : نه، ای پیامبر خدا ! چشم همسر من سالم است . پیامبر خندید و فرمود : « چرا رنجیده شدی؟ مگر کسی هست که در چشمش سفیدی نباشد؟» ,شوخی های,شوخی های با حضرت علی,شوخی های ص,شوخی های با امام علی,شوخی های و حضرت علی,شوخی های پیامبران,شوخی های اکرم,شوخی های با یاران,شوخي هاي پيامبر,کتاب شوخی های پیامبر ...ادامه مطلب
داشتم از گرما می مُردم. به راننده گفتم دارم از گرما می میرم. راننده كه پیر بود گفت: «این گرما كسی رو نمیكشه.» گفتم: «جالبه ها، الان داریم از گرما كباب می شیم، شش ماه دیگه از سرما سگ لرز می زنیم.» راننده نگاهم كرد. كمی بعد گفت: «من دیگه سرما رو نمی بینم.» پرسیدم: «چرا؟» راننده گفت: «قبل از اینكه هوا سرد بشه می میرم.» خندیدم و گفتم: «خدا نكنه.» راننده گفت: «دكترا جوابم كردن، دو سه ماه دیگه بیشتر زنده نیستم.» گفتم: «شوخی می كنید؟» راننده گفت: «اولش منم فكر كردم شوخیه، بعد ترسیدم بعدش افسرده شدم ولی الان دیگه قبول كردم.» ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: ,لذت بردن از زندگی,لذت بردن از زندگی مجردی,لذت بردن از زندگی مشترک,لذت بردن از زندگی را یادمان ندادند,لذت بردن از زندگی در پیری,لذت بردن از زندگي,روشهای لذت بردن از زندگی,راه لذت بردن از زندگی,روش لذت بردن از زندگی ...ادامه مطلب